ملا احمد نراقی
باب چهارم
فصل اول - سبب ایمنی از مکر خدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدان که سبب این صفت، غفلت از عظمت رب العزه و جهل به ابتلا و امتحانات آن حضرت، یا عدم اعتقاد به محاسبه روز قیامت و جزا دادن اعمال از نیک و بد، یا اطمینان به سعه رحمت و رأفت او یا اعتماد بر طاعت و عبادت خود است و این صفت از هر یک از این اسباب که ناشی شده باشد از صفات مهلکه و موجب نکال و خسران مآل است، چون باعث آن یا کفر است یا جهل یا غرور یا عجب، و هر یک از آنها راهی است که آدمی را به هلاکت می کشاند. پس اگر غفلت از عظمت الهی باشد باعث آن جهل و نادانی است و اگر از عدم اعتقاد باشد منشأ آن کفر و بی ایمانی است و اگر از تکیه به رحمت الهی باشد غرور است و اگر از اعتماد بر عمل خود باشد عجب است و اخبار و آیات بر مذمت ایمنی از مکر خدا مستفیض، و در کتاب کریم وارد است که: «فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون» یعنی «از مکر خدا ایمن نمی گردند مگر جماعت زیانکاران» و به تواتر ثابت شده است که طایفه فرشتگان و خیل پیغمبران از مکر الهی خائف و ترسانند همچنان که مروی است که «بعد از آنکه از ابلیس سر زد آنچه سر زد و مردود درگاه احدیت شد، و به آن لعین رسید، آنچه رسید جبرئیل و میکائیل که از مقربان بارگاه رب جلیل اند با هم به گریه و زاری نشستند، خطاب الهی به ایشان رسید که چه شده است شما را و به چه سبب گریه می کنید؟ عرض کردند که: پروردگارا از امتحان تو می ترسیم و از ابتلای تو ایمن نیستیم پس خداوند جلیل فرمود که همیشه چنین باشید و از مکر من ایمن نگردید. مروی است که: حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و جبرئیل امین از خوف خدا گریستند، پس خدا به ایشان وحی فرستاد که چرا می گریید و حال آنکه من شما را ایمن گردانیدم؟ عرض کردند: کیست که از آزمایش تو ایمن شود؟ گویا که ایمن نشدن ایشان از این راه بود که ایمن نبودند از اینکه خدا فرمودند که: «من شما را ایمن کردم، از راه امتحان و آزمایش باشد، یا اگر خوف ایشان تسکین یابد معلوم شود که ایشان از مکر ایمن گشته اند و وفا به قول خود ننموده اند». همچنان که چون إبراهیم خلیل الرحمن علیه السلام را در منجنیق گذاردند که به آتش افکنند، گفت: «حسبی الله» یعنی خدا کافی است مرا در هر حال، و هیچ چیز دیگر را اعتنا ندارم و چون این ادعای بزرگی بود پروردگار عالم او را آزمایش فرمود و جبرئیل علیه السلام را فرستاد تا در هوا به او رسیده گفت «ای إبراهیم اگر حاجتی داری بگو تا برآرم» آن بزرگوار گفت: حاجت دارم اما نه به تو گفت: به آنکه حاجت داری بخواه و طلب کن گفت: «علمه بحالی حسبی عن مقالی» یعنی «با وجود علم او به حال من، احتیاج به گفتن من نیست» زهی بزرگوار شخصی که در چنین حالی به روح القدس التفات نکرد و ذات شریفش از بوته امتحان، تمام عیار برآمد و از این جهت خدای تعالی فرمود: «و ابراهیم الذی وفی» یعنی «و ابراهیمی که به گفته خود وفا کرد و به غیر من التفات و اعتنا نکرد». پس بنده مومن باید در هیچ حال از آزمایش و امتحان خدا غافل ننشیند همچنان که ملائکه و انبیاء، ایمن نبودند و مواخذه و عذاب الهی را فراموش نکند. ابتلاها می کند آه الغیاث ای ذکور از ابتلاهایش اناث گر تو نقدی یافتی نگشا دهان هست در ره سنگهای امتحان و از خوف آزمایش و مکر الله بودی که موسی بن عمران علیه السلام چون ملاحظه سحر سحره را نمود اندکی در باطن ترسید، چنانکه خدای تعالی خبر داده که «فاوجس فی نفسه خفیه موسی» و معالجه این صفت علاوه بر آنچه خواهد آمد از معالجه عجب و غرور، آن است که تحصیل صفت خوف از خدا کند که ضد این صفت است. ملا احمد نراقی