سعدی شیرازی
قصاید سعدی
قصیده شماره ۵۸ - در ستایش ابوبکر بن سعد: وجودم به تنگ آمد از جور تنگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وجودم به تنگ آمد از جور تنگی شدم در سفر روزگاری درنگی جهان زیر پی چون سکندر بریدم چو یأجوج بگذشتم از سد سنگی برون جستم از تنگ ترکان چو دیدم جهان درهم افتاده چون موی زنگی چو بازآمدم کشور آسوده دیدم ز گرگان به در رفته آن تیز چنگی خط ماهرویان چو مشک تتاری سر زلف خوبان چو درع فرنگی به نام ایزد آباد و پر ناز و نعمت پلنگان رها کرده خوی پلنگی درون مردمی چون ملک نیک محضر برون، لشکری چون هژبران جنگی چنان بود در عهد اول که دیدی جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی چنان بود در عهد اول که دیدی جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی چنین شد در ایام سلطان عادل اتابک ابوبکربن سعد زنگی سعدی شیرازی