ملا احمد نراقی
مثنوی طاقدیس
بخش ۱۴۲ - رجوع به تتمه حکایت بشر حافی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون قبولش کرد آن سلطان راد افسر فقرش به تارک برنهاد پا برهنه چون برآمد از سرای با قدمها گفت کی فرخنده پای موزه و نعلینت از این پس حرام بعد از این بردار بی نعلین گام پا برهنه راه پیمودی همی زیر پا بس خارو گل بودی همی پا برهنه هر طرف می تاختی سر ز پا و پا ز سر نشناختی باده ای از جام وحدت نوش کرد هم سرو هم پای خود فرموش کرد می فروشش باده ای در جام کرد تا ابد بدرود ننگ و نام کرد پیر محفل ساغری دادش بدست خاطرش آورد از عهد الست برسرش شوری از آن ساغر فتاد موزه و افسر همه رفتش ز یاد این زمین گفتی بساط پادشاست جز برهنه پا در آن رفتن خطاست دیدگان شاه را آگاه دید جمله عالم را بساط شاه دید بی ادب کی پا گذارد بر زمین بلکه ساید بر زمین هردم جبین دیده ی حس چونکه باشد کور و مور غیب داند آنچه باشد در حضور چون ندارد از حضور کس خبر کورکورانه رود در رهگذر نی ادب نی شرم از شاه و گدا زین سبب باشند کوران بی حیا خاصه گر با کوریش باشد کری باشد از شرم و ادب یکسر بری لیک معذور آمد او نزد خرد مرد دانا زان بجوید نیک و بد عقل را از او ادب نبود طلب نیست مجرم اندر آن ترک ادب زین سبب فرمود فخر کاینات طاعت ابرار باشد سیئات ملا احمد نراقی