سعدی شیرازی
قصاید سعدی
قصیده شماره ۳۳ - در مدح امیر سیفالدین (محمد): شکر و فضل خدای غزوجل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکر و فضل خدای غزوجل که امیر بزرگوار اجل شرف خاندان و دولت و ملک خانه تحویل کرد و جامه بدل دیوش از راه معرفت می برد ملکش بانگ زد که لاتفعل نیک بختان به راحت ماضی نفروشند عیش مستقبل حاصل لهو ولعب دنیا چیست؟ نام زشت و خمار و جنگ و جدل جای دیگر نعیم بار خدای چشمهٔ سلسبیل زند منبل نه تو بازآمدی که بازآورد حسن توفیقت از خطا و زلل غرقه را تا یکی نگیرد دست نتواند برآمدن ز وحل تا نگویی اناالذی یسعی ای برادر هوالذی یقبل بندگان سرکشند و بازآرد دست اقبلا سیف دین و دول همه شمعند پیش این خورشید همه پروانه گرد این مشعل لاجرم چون ستاره راست بود نتواند که کژ رود جدول فکر من چیست پیش همت او؟ نخل کوته بود به پای جبل زحل و مشتری چنان نگرند پایهٔ قدرت ای بزرگ محل که یکی از زمین نگاه کند به تأمل به مشتری و زحل سعدیا قصه ختم کن به دعا ان خیرالکلام قل و دل دوستانت چو بوستان بادند دشمنانت چو بیخ مستأصل همه کامی و دولتی داری چه دعا گویم ای امیر اجل؟ دشمنت خود مباد و گر باشد دیده بردوخته به تیر اجل سعدی شیرازی