ملا احمد نراقی
مثنوی طاقدیس
بخش ۵۷ - تتمه حکایت مرد عارف با زن خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت آن عارف که با من گفت باز آن نگار روح بخش دل نواز هر گناهی را بیامرزم ولی می نبخشم گر بجز من مایلی گر تورا در دل هوای غیر ماست ترک آن دل کن که آتش را سزاست هرکه با من غیر من انباز کرد هفت دوزخ را بخود در باز کرد کین گنه کاریست کو معذور نیست این گنه در نزد ما مغفور نیست از نبی آن حکم سرمد را عیان انه لا یغفر ان یشرک بخوان وز نبی بشنو به صد بانگ و نوا کل ذنب ما سوی الاعراض را رو بگردان آنچه می خواهی بگوی سوی ما آی آنچه می خواهی بجوی دل به ما ده ما خریدار دلیم نی خریدار تن و آب و گلیم گر نماز و روزه ات فرموده ام زان بسوی خود رهت بنموده ام هم زکوة و خمس و هم حج و جهاد مطلب از جمله بود صرف فؤاد تا بگردانی دل از مال و وطن از عیال و خانمان و جان و تن روی برتابی از اینها یکسره روی آری سوی آن یار سره معنی اینها همه یکسان بود روی دل کردن سوی جانان بود زین سبب بیقصد و دل زینها یکی نیست مقبول خداوند اندکی لیک میل دل بود آنجا قبول گرچه تن را از عمل باشد زهول ملا احمد نراقی