ملا احمد نراقی
مثنوی طاقدیس
بخش ۳۰ - تتمه حال پادشاه و زنگیان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قضا فوجی ز زنگ تیره روی اندر آن شب هر طرف در جستجوی از کسان راه جستندی نشان تا قصاص خود مگر یابند از آن ناگهان گشتند با سلطان دوچار در بیابان آن گروه دیوسار شه چنان دانست کایشان دوستند شاه مغز و نغز و ایشان پوستند آن جماعت را ز غمخواران شمرد هم ز یاران و پرستاران شمرد خواند اینک را وزیر و آن امیر آن سپه سالار و آن دیگر امیر این یکیشان حاجب و آن پیشکار این امیر وحش و آن میرشکار گفت این را مطرب آن را می فروش وان یکی دیگر ندیم باده نوش شور صهبا سرکشی آغاز کرد با پرستاران حکایت ساز کرد گفت باز از زنگیان خواهیم کین زان سپس تازیم بر ایران و چین رو از آن پس سوی خاور آوریم هفت کشور را به زنجیر آوریم از سرافرازان سراندازی کنیم در سراندازی سرافرازی کنیم زین سخنها شاه چندان یاد کرد کان جماعت را به خود ارشاد کرد هیچکس را چشم وارو بین مباد هیچ سر را دیده ی خود بین مباد چشم وارون بین هلاک جان توست برکن او را و بجو چشمی درست دیده ای جو ای برادر راست بین چیزها را بی کم و بی کاست بین تا نبینی دیدنیها واژگون سرفرو ناری به نزد هر ملون چشم کج بین و دل وارون پذیر نک به دست دشمنان کردت اسیر تا به بینایی به تو آویختند خوش خوشک در خاک و خونت ریختند کیستند آن دشمنان دوستان دخت و پور و جفت و زاغ و زاغدان نفس تو آن اژدهای هفت سر آن دلیل و رهنمایت تا سقر جمله اینها دشمن جان تو اند یوسفی تو جمله اخوان تواند برتع و یلعب بهانه ساختند تا ز یعقوبت جدا انداختند سوی چاهت می برند آگاه شو می سپارندت به گرگ از ره مرو (انما اموالکم) فرمود حق از نبی اعدی عدوک شد سبق گر نه اینها دشمنندت ای رفیق پس چرا افکنده ات اندر مضیق گرنه چشمت هست کج بین ای پسر پس چرا زیشان نمی جویی مفر ملا احمد نراقی