ملا احمد نراقی
گزیده غزل ها و قطعه های | نراقی
شمارهٔ ۱۷: شد جوان دوران و سر زد سبزه و آمد بهار - وقت غم بگذشت ساقی خیز و ساغر را بیار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد جوان دوران و سر زد سبزه و آمد بهار وقت غم بگذشت ساقی خیز و ساغر را بیار شیوه ی دین داری و عقل است یاران را قرین می کشی و عشق بازی و جنون ما را شعار عاشقان و کوی یار و میکده نعم المقر زاهدان و خانقاه و مدرسه بئس القرار دست ما و دامن ساقی الی یوم النشور پای ما و گوشه ی میخانه تا روز شمار وصل لیلایت هوس باشد، جنون را پیشه کن عاقلان را بر سر کوی محبت نیست بار شد به محمل آن شه محمل نشین، داد از فراق وعده ی ایام وصلم داد، آه از انتظار جانم از تن می رود، ای کاروان آهسته ران دل ز دستم شد، خدا را ساربان محمل بدار من ز بخت خویش دانم آنچه آید بر سرم شکوه ای ما را نه از یاراست نی از روزگار مژده ی وصلم چو منصور آید ار روزی، روم پای کوبان، سر به کف، کف بر دهن تا پای دار در تن عشاق جانا جان گرانی می کند پنجه ی عاشق کشی از آستین بیرون بیار گر به بالینم شبی آیی به پرسش جان من نیم جانی دارم ار لایق بود سازم نثار چون در این کشور متاع عشق را نبود رواج رخت خود باید برون بردن «صفایی» زین دیار ملا احمد نراقی