میرزا قاآنی
قصیده ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۵ - و له فی المدیحه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زلف عزم سرکشی از روی یار داری مانا ز همنشینی خورشید عار داری گویند از شهاب بود دیو را کناره تو دیوخو شهاب چرا درکنار داری آشفته حالتی چو پری دیدگان همانا دیوانه یی از آنکه پری در جوار داری هاروت وش معلقی اندر چه زنخدان با زهره تا تعلق هاروت وار داری بوی عبیر آید تا تو بسان عنبر جا بر فراز مجمر چهرنگار داری سوزد عبیر از آتش و تو آن عبیر خشکی کآ رایش و طراوت و تری ز نار داری گه گردگوش حلقه وگه زی رگریی گه پیچ و تاب عقرب و گه شکل مار داری عقرب ز تیرگی به سوی روشنی گراید تو قصد تیره جان من از روی نار داری ما را ز شرار نار فروزان فرار جوید تو بر فراز نار فروزان قرار داری گویی بن آزری که در آذر بود مقامت یا نی سیاوشی که در آتش گذار داری مانی به افعیی که بود مهره در دهانش تا در شکنج حلقه نهان گوشوار داری همچون محک سیاهی و از چهر عشقبازان بس شوشه زر خالص کامل عیار داری مانی به غل شاه که چون خاینان دولت دلهای ما مسلسل در یک قطار داری میرزا قاآنی