سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۳۶: گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش باز عالی همتم، زاغ آشیانی گو مباش بز نیم در آخور قسمت، گیاهی گو مرو سگ نیم بر خوانچهٔ رزق استخوانی گو مباش گر همه کامم برآید نیم نانی خورده گیر ور جهان بر من سرآید نیم جانی گو مباش من سگ اصحاب کهفم بر در مردان مقیم گرد هر در می نگردم استخوانی گو مباش چون طمع یکسو نهادم پایمردی گو مخیز چون زبان اندر کشیدم ترجمانی گو مباش وه که آتش در جهان زد عشق شورانگیز من چون من اندر آتش افتادم جهانی گو مباش در معنی منتظم در ریسمان صورت است نی چو سوزن تنگ چشمم ریسمانی گو مباش در بن دیوار درویشی چو خوابت می برد سر بنه بر بام دولت نردبانی گو مباش گر به دوزخ در بمانم خاکساری گو بسوز ور بهشت اندر نیابم بوستانی گو مباش من چیم در باغ ریحان، خشک برگی، گو بریز من کیم در باغ سلطان، پاسبانی، گو مباش سعدیا درگاه عزت را چه می باید سجود گرد خاک آلوده ای بر آستانی گو مباش سعدی شیرازی