سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۳۳: ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار سفرهٔ یکروزه کرد، نقد همه روزگار ترسمت ای نیکنام، پای برآید به سنگ شیشهٔ پنهان بیار، تا بخوریم آشکار گر به قیامت رویم، بی خر و بار عمل به که خجالت بریم، چون بگشایند بار کان همه ناموس و بانگ، چون درم ناسره روی طلی کرده داشت، هیچ نبودش عیار روز قیامت که خلق، طاعت و خیر آورند ما چه بضاعت بریم، پیش کریم؟ افتقار کار به تدبیر نیست، بخت به زور آوری دولت و جاه آن سریست، تا که کند اختیار بس که خرابات شد، صومعهٔ صوف پوش بس که کتبخانه گشت، مصطبهٔ دردخوار مدعی از گفت و گوی، دولت معنی نیافت راه نبرد از ظلام، ماه ندید از غبار مطرب یاران بگوی، این غزل دلپذیر ساقی مجلس بیار، آن قدح غمگسار گر همه عالم به عیب، در پی ما اوفتد هر که دلش با یکیست، غم نخورد از هزار سعدی اگر فعل نیک از تو نیاید همی بد نبود نام نیک، از عقبت یادگار سعدی شیرازی