سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۳۲: تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار راستی باید به بازی صرف کردم روزگار هیچ دست آویزم آن ساعت که ساعت در رسد نیست الا آن که بخشایش کند پروردگار بس ملامتها که خواهد برد جان نازنین روز عرض از دست جور نفس ناپرهیزگار گاه می گویم چه بودی گر نبودی روز حشر تا نگشتندی بدان در روی نیکان شرمسار باز می گویم نشاید راه نومیدی گرفت پیش انعامش چه باشد عفو چون من صد هزار سعی تا من می برم هرگز نباشد سودمند توبه تا من می کنم هرگز نباشد برقرار چشم تدبیرم نمی بیند به تاریکی جهل جرم بخشا یا به توفیقم چراغی پیش دار من که از شرم گنه سر برنمی آرم ز پیش سر به علیین برآرم گر تو گویی سر برآر گر چه بی فرمانی از حد رفت و تقصیر از حساب هر چه هستم همچنان هستم به عفو امیدوار یارب از سعدی چه کار آید پسند حضرتت یا توانایی بده یا ناتوانی در گذار سعدی شیرازی