سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۲۳: نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه هر چه جانورند آدمیتی دارند بس آدمی که در این ملک نقش دیوارند سیاه سیم زراندوده چون به بوته برند خلاف آن به در آید که خلق پندارند کسان به چشم تو بی قیمتند و کوچک قدر که پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند برادران لحد را زبان گفتن نیست تو گوش باش که با اهل دل به گفتارند که زینهار به کشی و ناز بر سر خاک مرو که همچو تو در زیر خاک بسیارند به خواب و لذت و شهوت گذاشتند حیات کنون که زیر زمین خفته اند بیدارند که التفات کند عذر کاین زمان گویند کجا به خوشه رسد تخم کاین زمان کارند هزار جان گرامی فدای اهل نظر که مال و منصب دنیا به هیچ نشمارند کرا نمی کند این پنج روزه دولت و ملک که بگذرند و به ابنای دهر بگذارند طمع مدار ز دنیا سر هوا و هوس که پر شود مگرش خاک بر سر انبارند دعای بد نکنم بر بدان که مسکینان به دست خوی بد خویشتن گرفتارند به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود نیرزد آن که وجودی ز خود بیازارند سعدی شیرازی