فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۸۹: چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی چنین بهار نیاید به هیچ بستانی شکست و بست، دل و دست شه سواران را چنین سوار نیاید به هیچ میدانی هنوز بر سر من زین شراب مستی هاست چنین قدح نکشیدم به هیچ دورانی متاع مهر و وفا را نمی خرند به هیچ چنین متاع ندیدم به هیچ دکانی دل شکستهٔ ما را نمی توان بستن مگر به تار سر زلف عنبرافشانی چگونه جمع کنم این دل پریشان را گرم مدد نکند طرهٔ پریشانی کنون به چارهٔ رنجور خویش کوشش کن نه آن زمان که بکوشی و چاره نتوانی به ابروان ز تکبر هزار چنین زده ای مگر که حاجب قصر جلال خاقانی ستوده ناصردین شه نصیر دولت و دین که چشم چرخ شبیهش ندیده سلطانی قدر ورای هوایش نخوانده طوماری قضا خلاف رضایش نداده فرمانی فروغی از نظر پادشاه روی زمین بر آسمان سخن آفتاب تابانی فروغی بسطامی