فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۵۸: یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک جام با تو خوردن یک عمر می پرستی یک روز با تو بودن، یک روزگار مستی در بندگی عشقت از دست رفت کارم ای خواجهٔ زبر دست رحمی به زیر دستی بر باد می توان داد خاک وجود ما را تا کار ما به کویت بالا رود ز پستی با مدعی ز مینا می در قدح نکردی تا خون من نخوردی تا جان من نخستی گفتی دهم شرابت از شیشهٔ محبت پیمانه ام ندادی، پیمان من شکستی صید ضعیف عشقم، با پنجهٔ توانا بیمار چشم یارم، در عین تندرستی با صد هزار نیرو، دیدی فروغی آخر از دست او نرستی وز بند او نجستی فروغی بسطامی