فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۰۷: ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن ور تنگ شکر خواهی این نکته مکرر کن گفتی که بکش دامان از خاک در جانان سر پیچم از این فرمان، فرمایش دیگر کن خواهی نخوری یک جو خون از فلک کج رو هم بنده ساقی شو، هم خدمت ساغر کن ای از همه خوبان به، شکر کش و فرمان ده هم پای به میدان نه، هم دست به خنجر کن تو لعبت حوری وش، زان روی دلت دلکش خط بر در جنت کش، خون در دل کوثر کن با غمزهٔ غارتگر ترکانه درآ از در هم خانه به یغما بر، هم شهر مسخر کن تیر ستمت خوردم، بار المت بردم یعنی ز غمت مردم، اندیشه ز داور کن بت چون تو ندیدم من، سنگین دل و سیمین تن یا بیخ مرا برکن، یا خاک مرا زر کن ای کرده قدت بر پا هم فتنه و هم غوغا برخیز و فروغی را آسوده ز محشر کن فروغی بسطامی