فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۸۷: تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم هم ایمن از بلاییم، هم فارغ از گزندیم گفتی برو ز کویم تا پای رفتنت هست زین جا کجا توان رفت زیرا که پای بندیم از طاق ابروانت وز تار گیسوانت هم خسته کمانیم، هم بسته کمندیم در دعوی محبت هم خوار و هم عزیزم در عالم مودت هم پست و هم بلندیم او جز ملامت ما بر خود نمی پذیرد ما جز سلامت او بر خود نمی پسندیم در عین تیرباران چشم از تو برنسبتم در وقت دادن جان دل از تو برنکندیم وقتی نشد که بی دوست بر حال خود نگریم روزی نشد که در عشق بر کار خود نخندیم گو از کمان مزن تیر کز دل به خون تپیدیم گو از میان مکش تیغ کز کف سپر فکندیم با قهر و لطف معشوق در عاشقی فروغی هم چشمه سار زهریم، هم کاروان قندیم فروغی بسطامی