فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۷۶: چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم که در ضمیر نیامد خیال حوری عینم کمند طره نهادی به پای طاقت و تابم سپاه غمزی کشیدی به غارت دل و دینم نه دست آن که دمی دامن وصال تو گیرم نه بخت آن که شبی جلوهٔ جمال تو بینم مرا چه کار به دیدار مهوشان زمانه که با وجود تو فارغ ز سیر روی زمینم ز رشک مردن من جان عالمی به لب آید اگر به روی تو افتد نگاه باز پسینم ز بس که هر سر مویم هوای مهر تو دارد نمی برم ز تو گر سر بری به خنجر کینم ز حسرت لب میگون و جعد غالیه سایت رفیق لعل بدخشان، شریک نافهٔ چینم معاشران همه مشغول عیش و عشرت و شادی به غیر من که شب و روز با غم تو قرینم چگونه شاد نباشد دلم به گوشه نشینی که خال گوشهٔ چشم تو کرده گوشه نشینم بر آستانهٔ آن پادشاه حسن فروغی کمان کشیده ز هر گوشه لشکری به کمینم فروغی بسطامی