فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۷۴: یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ز کینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب آن نامهربان مه دل فراگیرد ز کینم نرم گردد آهنش از تف آه آتشینم گر نگیرد دامنش داد از غبار هرزه گردم ور نیفتد بر رخش آه از نگاه واپسینم با نسیم طره او در بهارستان رومم با خیال صورت او در نگارستان چینم خود چه اندیشم ز هجران من که در بزم وصالم یا چه تشویشم ز دوزخ من که در خلد برینم گر تو میر مجلسی، من هم محب تیره روزم ور تو شاه کشوری من هم غلام کمترینم گر مجال گریه می دیدم به خاک آستانت صد هزاران دجله سر می زد ز طرف آستینم قابل کنج قفس آخر نگردیدم دریغا من که در باغ جنان هم شه پر روح الامینم پی به معنی برده ام در عالم صورت پرستی گر تو محو صورتی، من مات صورت آفرینم منتهای مطلبم صورت نمی بندد فروغی تا به چشم خود جمال شاهد معنی نبینم فروغی بسطامی