فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۷۳: نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم تو و کوچهٔ سلامت، من و جادهٔ ملامت که به عالم مشیت تو چنان و من چنینم نه تو من شوی، نه من تو، به همین همیشه شادم که به کارگاه هستی تو همان و من همینم ز سجود خاک پایش به سرم چه ها نیامد قلم قضا ندانم چه نوشته بر جبینم چه کنم اگر نگردم پی صاحبان خرمن که فقیر خانه بر دوش و گدای خوشه چینم رخ دوست را ندیدم دم رفتن، ای دریغا که به روی او نیفتاد نگاه واپسینم به چه رو بر آستانش پی سجده سرگذارم که هزار بت نهان است به زیر آستینم چه به غصه دل نهادم، چه توقعم ز شادی چو به زهر خو گرفتم چه طمع ز انگبینم تو و زلف مشک بارت من و چشم اشک بارم تو و لعل آبدارت من و کام آتشینم کسی از سخن شناسان به لب گهرفشانت نشنید گفته من که نگفت آفرینم من و دیده برگرفتن به کدام دل فروغی که میسرم نگردد که فروغ او نبینم فروغی بسطامی