فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۷۱: به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینم نه در بند آنم، نه در قید اینم بهشت آیتی از رخ دل فروزش سقر شعله ای از دم آتشینم من امروز در عالم عشق شاهم سپاه بلا از یسار و یمینم سلیمانیم داد لعل لب او جهان شد سراسر به زیر نگینم چنان اشک من ریخت بر آستانش که پر شد ز گوهر همه آستینم چنان مضطرب حالم از چین زلفش که گاهی به ماچین و گاهی به چینم نظر کن که با صد هزاران کرامت گرفتار آن چشم سحرآفرینم تو در خنده شیرین دور زمانی من از گریه فرهاد روی زمینم تو در حسن لیلای خرگه نشینی من از عشق مجنون صحرانشینم تو از غایت دلبری، بی نظیری من از دولت عاشقی، بی قرینم من ار سخت بستم کمر را به مهرت تو هم تنگ بستی میان را به کینم رسانید عشقم به جایی فروغی که فارغ ز سودای شک و یقینم فروغی بسطامی