فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۶۶: چون ترک تیر افکن تویی، باید به خون غلطیدنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ترک تیر افکن تویی، باید به خون غلطیدنم یارب کز این میدان مباد امکان برگردیدنم گر خنجر مردافکنت از هم ببرد خنجرم کی می توان از دامنت دست طمع ببریدنم امروز دادم را بده، امشب به فریادم برس زیرا که فردای جزا مشکل توانی دیدنم در آب و در آتش مرا تو می دهی جنبش مرا ور نه کجا ممکن شود از جای خود جنبیدنم تا در غمت گریان شدم هم شاد و هم خندان شدم این گریهٔ مستانه شد سرمایهٔ خندیدنم تا پسته ات را دیده ام حرف کسی نشنیده ام یعنی سراسر بسته شد گوش سخن بشنیدنم تا خیمه زد گل در چمن حسرت نصیبی کو چو من نه بهره از شاخ سمن، نه قسمت از گل چیدنم بیدادگر صیاد من نشنید چندان داد من تا خود برفت از یاد من کیفیت نالیدنم من طایر آزاده ام در دام خاک افتاده ام باید که بر بام فلک زین خاک دان پریدنم گفتم ز شوق بوسه ات تا کی رسد جانم به لب گفتا بسی جان بر لب است از خواهش بوسیدنم تا شد فروغی طبع من مدحت گر شاه زمن شد شهره در هر انجمن وضع ثنا سنجیدنم شه ناصرالدین کز کرم وقتی که می بخشد درم گوید به معدن شد ستم از دست زر بخشیدنم فروغی بسطامی