فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۶۳: تا هست نشانی از نشانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا هست نشانی از نشانم خاک قدم سبوکشانم تا ساغر من پر از شراب است از شر زمانه در امانم تا در کفم آستین ساقیست فرش است فلک بر آستانم در مرهم زخم خود چه کوشم کاین تیر گذشت از استخوانم دردا که به وادی محبت دنبال ترین کاروانم گفتی منشین به راه تیرم تا تیر تو می زنی، نشانم پیوسته ببوسم ابروانت گر تیر زنی بدین کمانم بالای تو تا نصیب من شد ایمن ز بلای ناگهانم گفتم که بنالم از جفایت زد مهر تو مهر بر دهانم بالم مشکن که شاه بازم خونم مفشان که نغمه خوانم مرغ کهنم در این چمن لیک بر شاخ تو تازه آشیانم دیدم ز محبتش فروغی چیزی که نبود در گمانم فروغی بسطامی