فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۳۵: یک باره گر از سبحه در انکار نبودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک باره گر از سبحه در انکار نبودم از زلف بتان صاحب زنار نبودم تا رطل گران از کف ساقی نگرفتم سرمست و سبک روح و سبک بار نبودم روزی ز قضا قسمت من خون جگر بود کز صومعه در خانهٔ خمار نبودم بر مست غم دور فلک دست ندارد ای کاش در این غمکده هشیار نبودم سرمایهٔ سودا اگر این زلف نبودی سودازده در هر سر بازار نبودم وقتی که شدم با خبر از سر دهانش از هستی خود هیچ خبردار نبودم در خواب نیاید گرم آن ماه، عجب نیست کاندر خور این دولت بیدار نبودم از روی تو کی شد که بر آتش ننشستم وز نور تو کی بود که در نار نبودم می رفت فروغی ز سر کویت و می گفت کز دست دل ای کاش چنین زار نبودم فروغی بسطامی