فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۳۲: به حلقهٔ سر زلف تو پایبند شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به حلقهٔ سر زلف تو پای بند شدم میان حلقهٔ عشاق سربلند شدم کمند زلف تو سر حلقهٔ نجات من است که رستم از همه تا صید این کمند شدم چه حالتی است به چشمان مردم افکن تو که تا نظر به من افکنده دردمند شدم ببین که در طلب حال آتشین رخ تو چگونه بر سر هر آتشی سپند شدم اگر چه شهرهٔ شهر است بی نیازی من ولی به ناز تو آخر نیازمند شدم به لب رسید همان لحظه جان شیرینم که دور آن از آن لب شیرین نوشخند شدم شکر به جای سخن سرزد از نی قلمم چنان ز قند لبش دم زدم که قند شدم ز بس به مردم دیوانه پند می دادم کنون به بند جنون مستحق پند شدم ز خرج عید فروغی مرا گزندی نیست کز التفات ملک فارغ از گزند شدم ستوده ناصردین شاه کز مدایح او پسند نکته شناسان خودپسند شدم فتاده سفرهٔ انعامش آن چنان به زمین که من هم از سر این سفره بهره مند شدم فروغی بسطامی