فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۲۱: ز تجلی جمالش از دو کون بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز تجلی جمالش از دو کون بستم به صمد نمود راهم صنمی که می پرستم به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم به امید عهد سستش همه عهده شکستم پی دیدن خرامش سر کوچه ها ستادم پی جلوهٔ جمالش در خانه ها نشستم منم اولین شکارش به شکارگاه نازش که به هیچ حیله آخر ز کمند او نجستم پی آن غزال مشکین که نگشت صیدم آخر چه سمندها دواندم چه کمندها گسستم همه انتقام خود را بکشم ز عمر رفته دهد ار زمانه روزی سر زلف او به دستم به گناه عشق کشتیم و هنوز برنگشتیم ز ارادتی که بودم ز محبتی که هستم به لباس مرغ و ماهی روم ار به کوه و دریا تو درآوری به دامم تو درافکنی به شستم همه میکشان محفل ز می شبانه سرخوش به خلاف من فروغی که ز چشم دوست مستم فروغی بسطامی