فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۲۰: از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم که با وجود می از قید هر غمی جستم اگر به یاد سلیمان همیشه دستی داشت من از لب تو سلیمان باده بر دستم گهی ز نرگس مستانهٔ تو مخمورم گهی ز گردش پیمانهٔ تو سرمستم سگ سرای توام گر عزیز و گر خوارم پی هوای توام گر بلند و گر پستم خیال گشتم و در خاطر تو نگذشتم غبار گشتم و بر دامن تو ننشستم همین بس است خیال درست عهدی من که از جفای تو پیمان بسته بشکستم طناب عمر مرا دست روزگار گسیخت هنوز رشتهٔ امید از تو نگسستم ز تیغ حادثه آن روز ایمنم کردند که با دو ابروی پیوستهٔ تو پیوستم بدین طمع که یکی بر نشانه بنشیند هزار ناوک پران رها شد از شستم فروغی ار دم وارستگی زنم شاید که من به همت شاه از غم جهان رستم ستوده خسرو بخشنده ناصرالدین شاه که مستحق عطایش به راستی هستم فروغی بسطامی