فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۱۹: وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم تا بماند حسرت او بر دل حسرت نصیبم درد بی درمان عشقم کشت و کرد آسوده خاطر هم ز تاثیر مداوا هم ز تدبیر طبیبم شب گدازانم به محفل، صبح دم نالان به گلشن یعنی از عشقت گهی پروانه، گاهی عندلیبم گر سر زلف پریشانت سری با من ندارد پس چرا یک باره از دل برد آرام و شکیبم گاه گاهی می توان کرد از ره رحمت نگاهی بر من بی دل که در کوی تو مسکین و غریبم کردمی در پیش مردم ادعای هوشیاری گر نبودی در کمین آن چشم مست دل فریبم تا کشید آهنگ مطرب حلقه در گوشم فروغی فارغ از قول خطیب، آسوده از پند ادیبم فروغی بسطامی