فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۱۵: تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا با تو آرمیده ام از خود رمیده ام منت خدای را که چه خوش آرمیده ام روی تظلم من و خاک سرای تو دست تطاول تو و جیب دریده ام در اشک من به چشم حقارت نظر مکن کاین لعل را به خون جگر پروریده ام زان پا نهاده ام به سر آهوی حرم کز تیر چشم مست تو در خون تپیده ام گو عالمی به مهر تو از من برند دل زیرا که من دل از همه عالم بریده ام هر موی من شکسته شد از بار خستگی از بس به سنگلاخ محبت دویده ام آن بقاست زهر فنا در مذاق من تا شربت فراق بتان را چشیده ام کیفیت شراب لبت را ز من مپرس کاین نشه را شنیده ام اما ندیده ام گر بر ندارم از سر زلف تو دست شوق عیبم مکن که تازه به دولت رسیده ام آهی کشم به یاد بناگوش او ز دل هر نیمه شب که طالب صبح دمیده ام افتادم از زبان که به دادم رسید دوست رنجی کشیده ام که به گنجی رسیده ام طفلی به تیر غمزه دلم را به خون کشید کز تیر وی کمان فلک را کشیده ام تا گوش من شنیده فروغی نوای عشق باور مکن که پند کسی را شنیده ام فروغی بسطامی