فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۳۱۰: در عالم عشق تو کفر است و نه اسلام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام عشاق تو فارغ ز پرستیدن اصنام آن جا که جمال تو نه تغییر و نه تبدیل وان جا که وجود تو نه آغاز و نه انجام در مژده گذر کن که دمی در بدنش روح بر زنده نظر کن که بری از دلش آرام سرمایه آمالی و بخشندهٔ احوال دیباچهٔ ارواحی و شیرازهٔ اجسام هم قبلهٔ عشاقی و هم کعبهٔ مشتاق هم شورش آفاقی و هم فتنهٔ ایام دل های مجرد همه در چنبر آن زلف مرغان بهشتی همه در حلقهٔ آن دام یک میکده می خوردم از آن لعل می آلود یک باغچه گل چیدم از آن عارض گلفام ما را نه غم طعن و نه اندیشهٔ ناموس مستان تو آسوده هم از ننگ و هم از نام تا زیب بناگوش تو شد طرهٔ مشکین هرگز خبرم نیست نه از صبح و نه از شام هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد یارب چه نهادند در این شکر و بادام بگذار ببوسد لب نوش تو فروغی زان پیش که جان را بنهد بر سر این کام فروغی بسطامی