فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۸۳: چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش قند ز هر شکنی صدهزار دل به کنارش چه عشوه ها که خریدم ز چشم عشوه فروشش چه باده ها که کشیدم ز لعل باده گسارش مرا به صیدگهی می کشد کمند محبت که خون شیر خورند آهوان شیر شکارش اگر به داد جان ممکن است دیدن جانان ز پرده گو به در آید که جان کنم به نثارش چگونه سرو روانی به فکر خون من افتد که ریخت خون جهانی به خاک راه گذارش دلی که می رود اندر قفای سلسله مویان نه می کشند به خونش نه می دهند قرارش کسی که سلسله می سازد از برای مجانین خبر هنوز ندارد ز موی سلسله دارش کجا رواست که یک جا رود به دامن گل چین گلی که بلبل مسکین کشید زحمت خارش کنون وجود فروغی به هیچ کار نیاید که باز داشته سودای عشق از همه کارش فروغی بسطامی