فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۶۹: گر در آید شب عید از درم آن صبح امید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر در آید شب عید از درم آن صبح امید شب من روز شود یک سر و روزم همه عید خستگیهای مرا عشق به یک جو نگرفت لاغریهای مرا دوست به یک مو نخرید غنچه ای در همه گل زار محبت نشکفت گلبنی در همه بستان مودت ندمید هم سحابی ز بیابان مروت نگذشت هم نسیمی ز گلستان عنایت نوزید صاف بی درد کس از ساقی این بزم نخورد گل بی خار کس از گلبن این باغ نچید نه مسلمان ز قضا کام روا شد نه یهود نه شقی مطلبش از چرخ برآمد نه سعید رهروی کو که درین بادیه از ره نفتاد پیروی کو که درین معرکه در خون نتپید نیک بخت آن که در این خانه نه بگرفت و نه داد تیزهوش آن که در این پرده نه بشنید و نه دید از مرادت بگذر تا به مرادت برسی که ز مقصود گذشت آن که به مقصود رسید وقتی آسوده ز آمد شد اندیشه شدیم که در خانه ببستیم و شکستیم کلید ما فروغی به سیه روزی خود خوشنودیم زآن که هرگز نتوان منت خورشید کشید فروغی بسطامی