فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۶۶: گر به کاری نزنم دست به جز عشق تو شاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به کاری نزنم دست به جز عشق تو شاید مرد باید نزند دست به کاری که نباید چون بگیرند پراکنده دلان زلف بتان را من سر زلف تو گیرم، اگر از دست برآید گر گذارش به سر زلف دوتای تو نیفتد کاروان سحر از هر طرفی مشک نساید گر بدین پستهٔ خندان گذری در شکرستان پس از این طوطی خوش لهجه، شکر هیچ نخاید گر گشاید گره از کار فرو بستهٔ دلها شانه گر زلف گره گیر تو از هم نگشاید من به جز روی دل آرای تو آیینه ندیدم که ز آیینهٔ دل گرد کدورت بزداید ترسم این باده که دور از لب میگون تو خوردم مستیم هیچ نبخشاید و شادی نفزاید پیشهٔ من شده در میکده ها شیشه کشیدن تا از این پیشه چه پیش آید و این شیشه چه زاید هر چه معشوق کند عین عنایت بود اما بیش ازین جور به عشاق جگر خسته نشاید شادباش ار دهدت وعدهٔ دیدار به محشر در سر وعده اگر وعدهٔ دیگر ننماید لایق بزم شهنشه نشود بزم فروغی تا ز سودای غزالان غزلی خوش نسراید ناصردین شه منصور که در معرکه، تیغش جان دشمن بستاند، سر اعداد برباید فروغی بسطامی