فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۵۱: دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود دوش با طره اش از تیرگی بخت مرا گله ای بود ولی قدرت تقریر نبود عشق می گفتم و می سوختم از آتش عشق که در این مساله ام فرصت تفسیر نبود کی جهان سوختی از عشق جهان سوز اگر در جهان جلوهٔ آن حسن جهان گیر نبود بس که سرگرم به نظارهٔ قاتل بودم هیچ آگاهیم از ضربت شمشیر نبود یارب این صید فکن کیست که نخجیرش را خون دل می شد و دل با خبر از تیر نبود نازم آن شست کمان کش که به جز پیکانش خواهشی در دل خون گشتهٔ نخجیر نبود با غمش گر نکنم صبر، فروغی چه کنم که جز این قسمتم از عالم تقدیر نبود فروغی بسطامی