فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۵: مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند عجب خیال خوشی کرده ام، خدا بکند سزای مردم بیگانه را دهم روزی که روزگار تو را با من آشنا بکند خبر نمی شوی از سوز ما مگر وقتی که آه سوختگان در دل تو جا بکند بر آن سرم که جفای تو را به جان بخرم در این معامله گر عمر من وفا بکند قبول حضرت صاحب دلان نخواهد شد اگر به درد تو دل خواهش دوا بکند پسند خواجه ما هیچ بنده ای نشود که قصد بندگی از بهر مدعا بکند طریق عاشقی و رسم دلبری این است که ما وفا بنماییم و او جفا بکند کمال بندگی و عین خواجگی این است که ما خطا بنماییم و او عطا بکند ندانم این دل صدپاره را چه چاره کنم خدا نکرده اگر تیر او خطا بکند به یاد زلف و بناگوش او دلم تا چند شب دراز بنالد، سحر دعا بکند فروغی از پی آن نازنین غزال برو که در قلمرو عشقت غزل سرا بکند فروغی بسطامی