فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۲: آنان که در محبت او سنگ میخورند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنان که در محبت او سنگ می خورند خون را به جای بادهٔ گل رنگ می خورند من تنگ دل ز رشک گروهی که در خیال تنگ شکر از آن دهن تنگ می خورند قومی که خشت میکده بالین نموده اند باور مکن که حسرت اورنگ می خورند زاهد شبی به حلقهٔ مستان گذار کن تا بنگری که می به چه آهنگ می خورند گل های سرفکندهٔ این باغ روز و شب اندوه و آن دو سنبل شب رنگ می خورند من خون دل به ناله خورم زان که اهل ذوق می را به نغمه های خوش چنگ می خورند نامم به ننگ در همه شهر شهره شد کم نام آن کسان که غم ننگ می خورند من خورده ام ز ناوک مژگان کودکی زخمی که پر دلان به صف جنگ می خورند مردم به دور نرگس مستش فروغیا در عین حیرتم که چرا بنگ می خورند فروغی بسطامی