فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۲۰: دادن باده حرام است به نادانی چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دادن باده حرام است به نادانی چند کآب حیوان نتوان داد به حیوانی چند گذر افتاد به هر حلقهٔ غم دوران را مگر آن حلقه که ساقی زده دورانی چند خون دل چند خوری زین فلک مینایی ساغری چند بزن با لب خندانی چند ایمن از فتنهٔ این گنبد مینا منشین خیز و با دور قدح تازه کن ایمانی چند راه در حلقهٔ پیمانه کشانت ندهند تا سرت را ننهی بر سر پیمانی چند کرم خواجه بهر بنده مشخص نشود تا نباشد به کفش نامهٔ عصیانی چند پای مجنون به در خیمهٔ لیلی نرسد تا به سر طی نکند راه بیابانی چند تشنه شو تا بخوری شربت آن چشمهٔ نوش خسته شو تا ببری لذت درمانی چند قصهٔ یوسف افتاده به چه دانی چیست گر فتد راه تو در چاه زنخدانی چند تا در آیینه تماشای جمالت نکنی کی شوی با خبر از حالت حیرانی چند بر سر زلف تو دیوانه دلم تنها نیست که در این سلسله جمعند پریشانی چند به تمنای تو ای سرو خرامان تا کی سر هر کوچه زنم دست به دامانی چند ترسم از چشم مسلمان کش کافرکیشت بر در شاه فروغی کشد افغانی چند دادگر داور بخشنده ملک ناصردین که رسیده ست به فریاد مسلمانی چند فروغی بسطامی