فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۱۷: ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند منت کش خاک قدمت تاجوری چند سر منزل عشاق تو جا نیست که آن جا بالای هم افتاده تنی چند و سری چند هم از سر عشاق و هم از سینهٔ مشتاق عشق از پی شمشیر تو دارد سپری چند بر روی کسی بخت گشاید در دولت کو منظر زیبای تو بیند نظری چند مست آمدم از میکدهٔ عشق تو بیرون تا واقف از این نکته شود بی خبری چند تا بر غم روی تو گشادم در دل را بر روی من از عیش گشادند دری چند فریاد که شد از دل سنگین تو نومید آهی که در آن بود امید اثری چند یا تلخ مکن کام من از زهر تغافل یا آن که بیار از لب شیرین شکری چند اکنون که تر و خشک جهان قسمت برق است آن به که فراهم نکنی خشک و تری چند بیداد بتان خون مرا ریخت فروغی افغان که شدم کشتهٔ بیدادگری چند فروغی بسطامی