فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۰۲: تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد یک باره پری از نظر خلق نهان شد گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد ور ساقی مشتاق تویی مست توان شد گیسوی دلاویز تو زنجیر جنون گشت بالای بلاخیز تو آشوب جهان شد نقدی که ز بازار تو بردیم تلف گشت سودی که ز سودای تو کردیم زیان شد جان از الم هجر تو بی صبر و سکون گشت تن از ستم عشق تو بی تاب و توان شد هم قاصد جانان سبک از راه نماید هم جان گران مایه به تن سخت گران شد چشمم همه دم در ره آن ماه گهر ریخت اشکم همه جا در پی آن سرو روان شد مقصود خود از خاک در کعبه نجستم باید که به جان معتکف دیر مغان شد تا دم زدم از معجزهٔ پیر خرابات صوفی به یقین آمد، زاهد به گمان شد پیرانه سر آمد به کفم دامن طفلی المنة الله که مرا بخت جوان شد تا خاک نشین ره عشقیم فروغی خورشید ز ما صاحب صد نام و نشان شد فروغی بسطامی