فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۹: ای خوشا رندی که رو در ساحت میخانه کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خوشا رندی که رو در ساحت می خانه کرد چارهٔ دور فلک از گردش پیمانه کرد سال ها کردم به صافی خدمت میخانه را تا می صاف محبت در وجودم خانه کرد دانهٔ تسبیح ما را حالتی هرگز نداد بعد از این در پای خم، انگور باید دانه کرد نازم آن چشم سیه کز یک نگاه آشنا مردم آگاه را از خویشتن بیگانه کرد چشمهٔ خورشید رویش چشم را بی تاب ساخت حلقهٔ زنجیر مویش عقل را دیوانه کرد من که در افسون گری افسانه ام در روزگار نرگس افسون گر ساقی مرا افسانه کرد دامن آن گنج شادی را نیاوردم به دست سیل غم بیهوده یکسر خانه ای ویرانه کرد سر حق را بر سر دار فنا کرد آشکار در طلب منصور الحق همت مردانه کرد آن چه با جان فروغی کرد حسن روی دوست کی فروغی شمع با آتش به جان پروانه کرد فروغی بسطامی