فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۴: از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت پیش شمشیر بلا سینه سپر خواهم کرد گندم خال وی از جنت او خواهم چید من هم از روی صفا کار پدر خواهم کرد زان لب تنگ شکربار سخن خواهم گفت همهٔ شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد هم ز خاک در او سوی سفر خواهم رفت هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد خون دل در غم یاقوت لبش خواهم ریخت دیده را غرقه به خون آب جگر خواهم کرد آخر از دست غمش چاک به دل خواهم زد عاقبت از ستمش خاک به سر خواهم کرد دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد گر فروغی رخ او بار دیگر خواهم برد کی به جز دادن جان کار دگر خواهم کرد فروغی بسطامی