فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۸۱: شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد دماغ جان مرا تا سحر معطر کرد خیال دانهٔ خال مهی اسیرم ساخت که صید مرغ دل از جعد دام گستر کرد شهید خنجر مژگان شاهدی شده ام که زنده کشتهٔ خود را به زخم دیگر کرد مخور فریب نگاهش اگر مسلمانی که هر چه کرد به من آن دو چشم کافر کرد به جان رسیده ام از دست ساده لوحی دل که یار وعده خلاف آن چه گفت باور کرد سراغی از دل گم گشته دوش می کردم اشارتی به خم طرهٔ معنبر کرد یکی ز حسرت روی تو چاک بر دل زد یکی ز دامن کوی تو خاک بر سر کرد یکی ز یاد قدت سرگذشت طوبی گفت یکی ز شوق لبت گفتگوی کوثر کرد یکی رخ تو شباهت به ماه تابان داد یکی دهان تو نسبت به تنگ شکر کرد یکی ز خط خوشت خانه را معطر ساخت یکی ز ماه رخت دیده را منور کرد گرفت زلف سیه تا رخ تو را گفتم غلام زنگی شه روم را مسخر کرد ستوده خسرو بخشنده ناصرالدین شاه که قطره را کف جودش محیط گوهر کرد شها ثنای تو در دست قدسیان افتاد که هر چه بنده نوشتم فرشته از بر کرد فروغ طبع فروغی گرفت عالم را که مدح ذات تو را آفتاب دفتر کرد فروغی بسطامی