فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۷۶: غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد نه مملوکی که هر ساعت نظر با مالکی دارد مسلم نیست عمر جاودان الا وجودی را که از زلف رسای او به کف مستمسکی دارد حدیث بردباری را بپرس از عاشق صادق که بر دل حسرت بسیار و طاقت اندکی دارد دم از دانش مزن با دانه خال نکورویان که از هر حلقه دام عشق مرغ زیرکی دارد به حرمت بوسه باید داد خاک صید گاهی را که صیادش هزاران بسمل از هر ناوکی دارد فقیه و چشمهٔ کوثر، من و لعل لب ساقی به قدر خویشتن هر کس که بینی مدرکی دارد هوای دل عنانم می کشد هر دم نمی دانی که از هر گوشه صید افکن سوار خانگی دارد یقین شد جان سپاریهای من بر خویش این گونه هنوز آن صورت زیبا در این معنی شکی دارد فروغی را به جز مردن علاجی نیست دور از او که داغ اندرون سوزی و درد مهلکی دارد فروغی بسطامی