فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۶۶: کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد که زلف و کاکل و چشم تو در نظر دارد نه دیده از رخ خوب تو می توان برداشت نه آه سوختگان در دلت اثر دارد نه دل از طره خم برخمت توان برکند نه شام تیره هجران ز پی سحر دارد ز سحر نرگس جادوی تو عیانم شد که فتنه های نهانی به زیر سر دارد هزار نشه فزون دیده ام ز هر چشمی ولی نگاه تو کیفیت دگر دارد ز ابروان تو پیوسته می تپد دل من که از مژه به کمان تیر کارگر دارد حدیث سوختگانت به لاله باید گفت کز آتش ستمت داغ بر جگر دارد سری به عالم عشقت قدم تواند زد که پیش تیغ بلا سینه را سپر دارد برغم غیر مکش دم به دم فروغی را که مهرت از همه آفاق بیشتر دارد فروغی بسطامی