فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۴۶: فریاد که رفت خونم از یاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فریاد که رفت خونم از یاد چون دیده به روی قاتل افتاد فرزند بشر بدین روش نیست حوری بچه ای تو یا پریزاد آتش به درون من کسی زد کز خانه تو را برون فرستاد تا طرهٔ پرشکن گشادی عشقم گرهی ز کار نگشاد تا دانهٔ خال تو برآید بس خرمن جان من که رفت برباد بر بست به راستی میان را در بندگی تو سرو آزاد عشق تو حریف سخت پیمان عهد تو بنای سست بنیاد سر رشتهٔ کین ندادی از دست ویرانهٔ دل نکردی آباد من بودم و نالهٔ فروغی آن هم اثری نکرد فریاد فروغی بسطامی