فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۹: دلم به کوی تو هر شام تا سحر میگشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم به کوی تو هر شام تا سحر می گشت سحر چو می شد از آن کو به ناله بر می گشت پس از مجاهده چون همدم تو می گشتم دل از مشاهده مدهوش و بی خبر می گشت به آرزوی تو یک قوم کو به کو می رفت به جستجوی تو یک شهر در به در می گشت به طرهٔ تو کسی می کشید دست مراد که هم چو گوی ز چوگان او به سر می گشت شب فراق تو در خون خویش می خفتم ز بس که هر سر مویم چو نیشتر می گشت غم تو هر چه فزونش به نیشتر می زد ارادت دل صد پاره بیشتر می گشت دهان نوش تو را چون خیال می بستم لعاب در دهنم نشهٔ شکر می گشت شبی که از غم روی تو گریه می کردم تمام روی زمین ز آب دیده تر می گشت فغان که شد سر کویی گذر فروغی را که هر طرف پدری از پی پسر می گشت فروغی بسطامی