فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۲۷: سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت بر سر هر گذری این همه بیمار نداشت نازم آن طره که با این همه بار دل خلق سرگرانی ز گران باری این بار نداشت کارم از هیچ طرف تنگ نمی شد در عشق اگر آن تنگ دهان با دل من کار نداشت بر کسی خواجه ما از سر رحمت نگذشت که نشد بندهٔ او از دل و اقرار نداشت روز روشن کسی آن سنبل شب رنگ ندید که پریشان دلش آهنگ شب تار نداشت طالب وصلی اگر با غم هجران خوش باش گل نمی گشت عزیز این همه گر خار نداشت شاهدی کشت به یک جلوهٔ قامت ما را که قیامت شد و از کار خود انکار نداشت همه گویند که از جان چه تمتع بردی چه تمتع ز متاعی است که بازار نداشت نقد جان در عوض بوسه بتان نگرفتند گوهری داشت فروغی که خریدار نداشت فروغی بسطامی