فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱۱۱: تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت که هنوز از تو به دل باز تمنایی هست دی پی تجربه از کوی تو بیرون رفتم به گمانی که مرا از تو شکیبایی هست جان شیرین ز غم عشق به تلخی دارم به امیدی که تو را لعل شکرخایی هست لب جان بخش تو گر بوسه به جان بفروشد من سودا زده را هم سر سودایی هست واعظ از سایهٔ طوبی سخنی می گوید غیر قد تو مگر عالم بالایی هست من و سودای تو تا دامن صحرا برجاست من و اندوه تو تا عشق غم افزایی هست ای که بی جرم خوری خون فروغی هر روز هیچ گویا خبرت نیست که فردایی هست فروغی بسطامی