فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۹۷: در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است در سیم سفید تو عجب سنگ سیاهی است جان از سر میدان تو بیرون نتوان برد کز صف زده مژگان تو هر گونه سپاهی است یک باره نشاید ز کسی چشم بپوشی کاسوده دل از چشم تو گاهی به نگاهی است فریاد که دل در سر سودای تو ما را انداخت به راهی که برون از همه راهی است گر شاهد درد دل عاشق رخ زرد است در دعوی عشق تو مرا طرفه گواهی است از خط تو مهر کهنم تازه شد امروز نازم سر خطت که عجب مهر گیاهی است چون خون مرا تیغ تو هر لحظه نریزد کز عشق توام هر نفسی تازه گناهی است هرگز نکشم منت خورشید فلک را تا بر سر من سایهٔ کج کرده کلاهی است در کوی کسی عشق فکنده ست به چاهم کز هر طرفش یوسفی افتاده به چاهی است اندیشه ای از فتنهٔ افلاک ندارد آن را که ز خاک در می خانه پناهی است گویند فروغی که مه و سال تو چون است در مملکت عشق نه سالی و نه ماهی است فروغی بسطامی