فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۷۳: تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است درهای جنون بر من سودازده باز است شور دل فرهاد شکر خندهٔ شیرین تاج سر محمود و کف پای ایاز است چشمی که تویی شاهد او محو تماشا جایی که تویی قبلهٔ او گرم نماز است زان عمر من و زلف تو کوتاه و بلند است زیرا که به هر ورطه نشیب است و فراز است صیدی که به چنگ تو نیفتاد چه داند حال دل آن صعوه که در چنگل باز است گر خشم کند لعبت منظور وگر ناز صاحب نظر آن است که در عین نیاز است سوز دل عشاق ز پروانه بپرسید کز شمع فروزنده مهیای گداز است تشویش جزا با همه تقصیر نداریم چون خواجهٔ بخشندهٔ ما بنده نواز است نازنده درآمد ز در آن شوخ فروغی هنگام نیاز من و هنگامهٔ ناز است فروغی بسطامی