فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۶۲: آن که لبش مایهٔ حلاوت قند است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که لبش مایهٔ حلاوت قند است کاش بگوید که نرخ بوسه به چند است دوش اسیر کسی شدم که ندانم ترک سمرقند یا سوار خجند است از پی جولان چو بر سمند نشیند چشمهٔ خورشید بر فراز سمند است گر شب وصلش کشد به روز قیامت دیده هنوز از شمایلش گله مند است پیکر زیبا به زیر جامهٔ دیبا آتش سوزنده در میان پرند است عشق تو تا حلقه ای کشید به گوشم گوش مرا کی سر شنیدن پند است گر به فراق تو زنده ام عجبی نیست تیغ نبرد سری که پیش تو بند است خال به رخسارهٔ نکوی تو می گفت چارهٔ چشم بد زمانه سپند است تا سر زلف تو شد پسند فروغی شعر بلندش همیشه شاه پسند است خسرو گردن فراز ناصردین شاه آن که سپهرش اسیر خم کمند است شعرم از آن رو بلند شد که شهنشاه صاحب نظم بدیع و طبع بلند است فروغی بسطامی